♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کودکی ام را که مرور می کنم ، قشنگ ترین قسمت های آن ، تعطیلاتِ آخرِ هفته بود پنج شنبه هایی که با اشتیاقی عمیق ، از مدرسه سمتِ خانه می دویدیم و در سرمان هزار و یک برنامه برای این یک روز و اندی بود و چه بی هزینه شاد بودیم و چه سرخوشانه می خندیدیم برای بچه های امروز نگرانم نگرانم از ذوقی که برای تعطیلاتِ آخرِ هفته هایشان ندارند از کبرای قصه که تصمیمش را گرفت و توی همان روزها و حوالیِ دلخوشی و بارانِ ساده و بی شیله ی کودکیِ ما ، خودش را جا گذاشت از کوکب خانمی که دیگر نیست و چوپانِ دروغگویی که شاید یک شب که ما حواسمان نبود ، گرگ ها آمدند و همراهِ ترس هایِ کودکیِ ما ، او را دریدند امروز بچه ها ساده نیستند ! همه چیز را می فهمند ، هیچ غولی را باور ندارند و از هیچ دیوی هم نمی ترسند و من از این ساده نبودن ، و من از این نترسیدنِ شان ، می ترسم ما کودکانِگی و لبخند را در کودکیِ خودمان جا گذاشتیم ما خودمان را و دلخوشی هایِ ساده ی خودمان را ادامه ندادیم و حالا ما مانده ایم و کودکانی که "کودکانه" نمی خندند که اشتیاقی برای هیچ چیز ندارند که نوساناتِ ارز و تمامِ اخبارِ ریز و درشتِ روز را می دانند کودکانی که زودتر از چیزی که فکرش را می کردیم ، بزرگ شدند و من از این بزرگ شدن های بی مقدمه می ترسم
..*~~~~~~~*.. تو و امثال تو نمی توانید این دستگاه را به هم بزنید مگر این دستگاه به روی پای خودش ایستاده که شماها بتوانید واژگونش کنید؟ آن هایی که نگهش می دارند، از قایم موشک بازی های شما هراسی ندارند این دیو احتیاج به قربانی های زیاد دارد اما من کسی را مرد میدان نمی بینم می ترسم عوض اینکه او را ضعیف تر کنید از خونخواری پروار تر بشود و بی پروا به شما بتازد ..*~~~~~~~*.. چشمهایش اثر بزرگ علوی
*~*****◄►******~* پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان میکنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز میشود. اما مهم اینجاست که یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی خاطراتش را از این ماجراها در وبلاگش مینویسد که بسیار خواندنی هستند *~*****◄►******~* گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت: آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه می خواد شروع بشه گفت: این بچه همیشه همین طوره٬ همیشه عفونتش اول شروع می شه بعد زیاد می شه *** به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت: هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمی ره *** به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم: اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد *** یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم. مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه نه دلهره پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه مامان چیپس نه چیسپ *** به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم: قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟ بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟ نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟ *** به خانمه گفتم: اشتهاتون خوبه؟ گفت: هر وقت بتونم غذا بخورم می تونم بخورم *** پیرمرده گفت: همه بدنم درد می کنه غیر از آرنج دست چپم گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمی کنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد می کنه *** خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس گفتم: چه آزمایشی؟ گفت: نمی دونم. چند وقت بود که هر دو دستم درد می کرد. چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد حالا می خوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟ *** به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمی دم! گفتم: چرا؟ گفت: می ترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم *** خانمه می گفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون *** خانمه می گفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول می ده *** خانمه می گفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن *** مریض های درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت می کنه و ازش می پرسه داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟ روستائی محترم می گه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمی کنه؟ خوب داروهای دکترها هم با هم فرق می کنه *** یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود گفتم: می تونین بمونین سرم بزنین؟ گفت: نه گفتم: آمپول می زنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت: آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین گفتم: چرا؟ گفت: آخه می گن چیزهای شیرین فشار خونو بالا می برن *** روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت: آخه جمعه که تعطیله *** مرده با کمردرد اومده بود، وقتی می خواستم نسخه بنویسم گفت: آقای دکتر! بی زحمت هر چی می خواین بنویسین فقط پماد ننویسین گفتم: چرا؟ گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچ کسی نیست که برام پماد بماله *** به خانمه گفتم: کجای سرتون درد می کنه؟ دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم *~*****◄►******~*
*@@*******@@* رها کردیم خالق را، گرفتاران ادیانیم تعصب چیست در مذهب؟ مگر نه این که انسانیم اگر روح خدا در ماست خدا گر مفرد و تنهاست ستیزه پس برای چیست؟ برای خود پرستی هاست *@@*******@@* من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم ****►◄►◄****
^^^^^*^^^^^ چیست دلچسب ترین حاجت ما از زهرا جمعه ای با پسرش صحن اباعبدالله اللهم عجل لولیک الفرج ^^^^^*^^^^^ فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است گواه قلب حزین سردی نگاه من است بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم كه این غلام قدیمی بارگاه من است ^^^^^*^^^^^ گفتم شبي به مهدي(عج) كز تو نگاه خواهم گفتا كه من هم از تو ترك گناه خواهم اللهم عجل لولیک الفرج ^^^^^*^^^^^ یابن الحسن... گذر ثانیه هاى نیامدنت سخت است...همچو عباس حین خالى شدن مشک اش "اللهم عجل لولیک الفرج" ^^^^^*^^^^^ اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى کى از مسیر کوچه قصد عبور دارى؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى اى آنکه در حجابت دریاى نور دارى ^^^^^*^^^^^ مهدے جان هر زمان که مے گوییم العجل یا مولای یا صاحب الزمان زمزمه هایت را میشنوم که میگویے صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم شعر من حضرت هابیل شود مے آیم قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم «اللهم عجل لولیک الفرج» ^^^^^*^^^^^ صبرم از کاسه دگر لبریز است اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟ آنقدر من خجل از کار خودم اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟ ^^^^^*^^^^^ آقاترین سکوت مرا غرق نور کن مارا قرین منت و لطف حضور کن وقتی گناه کنج دلم سبز می شود آقا شفاعت این ناصبور کن می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن. اللهم عجل لولیک الفرج. ^^^^^*^^^^^ اللهم عجل لولیک الفرج
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ پامو تو کوچه گذاشتم کمی راه رفتم حس کردم یکی دنبالم می اید برگشتم گفتم کیستی گفت اسمم عشقه گفتم چرا تعقیبم می کنی گفت من تو سرنوشتت هستم گفتم ازت می ترسم گفت چاره ای نداری گفتم میشه از سر نوشتم پاک بشی گفت فکرش را هم نکن گفتم قبول اما رفیق نیمه راه که نیستی؟ سرش را پایین انداخت و گفت بستگی به دلم دارد گفتم به اجبار قبولت می کنم باز هم گفت چاره ای پیش نیست نداستم چطور امد که الان می رود با چشمان نمناک نگاهش کردم و گفتم ای عشق الان می پرسم به چیه دلت بستگی داشت با خوشحالی نگاهم کرد و گفت میرم دلم پیش دیگریست خدا حافظ کاسه ی ابی که برای بدرقه دستم بود زمین ریخت لبخند زدم به اجبار حالا حالا هم هست که از خودم می پرسم چرا به اجبار خودش امد و الان می رود ؟؟؟
بعدها نام مرا باران و باد نرم می شویند از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه فارغ از افسانه های نام و ننگ فروغ فرخزاد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ جیره ی سیگارم را بدهید وتنهایم بگذارید با پیاده روی عصرگاهی درمن تیمارستانی قصد شورش دارد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ غمگین ترین درد، مرگ نیست دلبستگی به کسی است که بدانی هست اما اجازه ی بودن در کنارش را نداری یاشار عبدالملکی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ با آنکه رفته ای و مرا برده ای ز یاد می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت فروغ فرخزاد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ باید بدانیم که اگر زنی سرش را روی بازوان مردی گذاشت امنیت زن نیست آرامش مرد است ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ می شوم بیدار و می بینم کنارم نیستی حسرتت سر می گذارد بی تو بر بالین ِ من حسین منزوی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دل های ماکه بهم نزدیک باشد دیگرچه فرقی میکندکه کجای این جهان باشیم دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن های دور می ترسم احمد شاملو ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ زخم ها حافظه دارند پس از خوب شدن هم به یاد می آورند مورات هان مونگان ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بوی عطری آشنا تو را یک روز بیدار خواهد کرد حتی اگر یک عمر خوابیده باشی زیر سنگی سرد رضا کاظمی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم